دیشب باران قرار با پنجره داشت روبوسی آبدار با پنجره داشت...
گوهر از سنگ است ، ما درّ گرانش كرده ايم
او چنين بوده ست اوّل ، ما چنانش كرده ايم
لعل زيباي بدخشان پاره سنگي بيش نيست
ما ز غفلت زينت تاج شهانش كرده ايم
فاش تر گويم: عروس چرخ جز يك ذرّه نيست
ما بلند آوازه ، خورشيد جهانش كرده ايم
سقف زيباي فلك را در شب يلداي تار
ما ز نور ديدگان ، اختر نشانش كرده ايم
من نمي نالم ز جور آسمان ، زيرا كه ما
اين كلاه تنگ را ، خود ، آسمانش كرده ايم
هيچ موجودي نبودي تا نشان از ما نبود
هر چه را باشد نشاني ، ما نشانش كرده ايم
اي كه گفتي: هست يغما را ريا سر تا به پا
نيست سر تا پا ريا ، ما امتحانش كرده ايم
****************************
گاه مي انديشم ، گاه سخن مي گويم و گاه هم سكوت مي كنم. از انديشيدن تا سخن گفتن حرفي نيست. از سخن گفتن تا سكوت كردن حرف بسيار است. در اين باور آنكه سخن را با گوش دل شنيد سخن سخني نغز و دلنشين می شود. اينبار نيز خواستم انديشه كنم ، سخن بگويم. خواستم سكوت كنم تا سكوت سخن را براي دل خود به تصوير بكشم. اي عزيز سفر كرده ، گر به آشيانه ام سفر كردي ، سكوتم را پاسخ ده...
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان
شعر و ادب و عرفان و آدرس http://www.sheroadab-zt.loxblog.com لینک نمایید
سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 650
بازدید ماه : 317
بازدید کل : 92992
تعداد مطالب : 1102
تعداد نظرات : 48
تعداد آنلاین : 1